دستخط یک زن...

ساخت وبلاگ
کلاس اول راهنمایی بودم. درس‌ها کمی با دبستان تفاوت پیدا کرده بود، برای هر درسی یک آموزگار داشتیم و ساعات مدرسه از 4 ساعت به 6 ساعت افزایش پیدا کرده بود، دیگر روزانه مشق نمی‌نوشتیم و تکلیف پس نمی‌دادیم ولی کلی خواندنی داشتیم، با این‌ همه هنوز جزو شاگردان خوب مدرسه بودم. تمام دوره دبستان شاگرد اول شده بودم با معدل عال دستخط یک زن... ...
ما را در سایت دستخط یک زن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pattern-ladya بازدید : 147 تاريخ : دوشنبه 7 آبان 1397 ساعت: 12:06

 چندی قبل به‌عنوان داوطلب چند جلسه‌ای در موسسه‌ای فعالیت داشتم. در اولین روز با خانم مسن ریزنقشی همکار شدم. او که بسیار مهربان به‌نظر می‌رسید با لهجه شیرین فرانسوی حرف می‌زد. حدود دو ساعتی از شروع کارم گذشته بود که مرا به نوشیدن قهوه دعوت کرد و از من خواست چند دقیقه‌ای استراحت کنم. با هم حرف زدیم. گفتم هم اسم خواهر دستخط یک زن... ...
ما را در سایت دستخط یک زن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pattern-ladya بازدید : 172 تاريخ : دوشنبه 7 آبان 1397 ساعت: 12:06

اول فصل که پسرم را در کلاس‌های ورزشی ثبت‌نام کردم،‌ فکر کردم بد نیست خودم هم در کلاسی شرکت کنم. این‌طوری حداقل مجبور می‌شدم هفته‌ای یک روز ورزش کنم. خیلی سعی کردم ورزش جزو روتین‌های زندگی‌ام شود اما نشد که نشد. البته الان که فکر می کنم خیلی هم سعی نکردم! بگذریم. اما کلاس ما؛ امروز جلسه سوم حضور من در این کلاس است. ح دستخط یک زن... ...
ما را در سایت دستخط یک زن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : pattern-ladya بازدید : 162 تاريخ : دوشنبه 7 آبان 1397 ساعت: 12:06